رز دختر کوچک شجاع و خیالپردازی است که سوار بر یک قوری شگفت انگیز به دور دنیا سفر کرده است. او به هرجایی که میرفت، دانههای گلها را جمع میکرد تا یادش بماند که از آن سرزمین گذشته است. قوری شگفت انگیز رز حسابی پر و سنگین بود و همین باعث شد تا فکری به سرش بزند. او به شهری رسید و یک تکه زمین خالی دید. فکر کرد اگر دانههایش را آنجا بکارد و آنجا را به باغ رز تبدیل کند و به شهر کمی رنگ ببخشد، چقدر خوب میشود …
در این داستان زیبا از امید، دوستی، اعتماد به نفس، خودباوری، پایداری و تلاش برای رسیدن به هدف بدون ناامید شدن میگوید. داستانی پر از نکات ظریف.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.