ماتیکانکده-ارتباط-با-کودک-هوش-اجتماعی-عاطفی-2
ماتیکانکده-ارتباط-با-کودک-کارت-احساسات-1
ماتیکانکده-ارتباط-با-کودک-کارت-احساسات-2
ماتیکانکده-ارتباط-با-کودک-علایم-هشداردهنده-بدن-من-1
ماتیکانکده-ارتباط-با-کودک-علایم-هشداردهنده-بدن-من-2
ماتیکانکده-ارتباط-با-کودک-محافظت-از-بدن-1
ماتیکانکده-ارتباط-با-کودک-محافظت-از-بدن-2
ماتیکانکده-ارتباط-با-کودک-ذهنیت-رشد-1
ماتیکانکده-ارتباط-با-کودک-ذهنیت-رشد-2

چگونه از پسرانمان مردان خوبی بسازیم …

به پسرتان آموزش دهید:

  • هر کسی محدوده و مرز فیزیکی خود را دارد و او برای ورود به این محدوده باید اجازه بگیرد.
  • وقتی کسی می‌گوید «نه» یعنی نه. این به معنی «شاید» یا «شک دارم» نیست.
  • سکوت به معنای رضایت نیست.
  • بیان احساسات و تفکرات نشانه ضعف نیست بلکه نشانه قدرت است.
  • به تفاوت‌ها احترام بگذارد.
  • همدلی کند. دنیا را از منظرهای متفاوت ببیند و از خودش بپرسد «اگر برای من اتفاق می‌افتاد چه حسی داشتم».
  • مراقب بودن، اهمیت دادن و عشق ورزیدن، ضعف نیست بلکه هر کسی را تبدیل به یک انسان شگفت‌انگیز و یک همسر یا پدر منحصر به فرد می‌کند.
  • به خانم‌ها احترام بگذارد و از آن‌ها حمایت کند. این باعث می‌شود که نسل بعدی برابری را یاد بگیرد.
  • در ارتباط‌های طبیعی با انسان‌های دیگر خشونت، هیچ وقت پاسخ مناسبی برای هیچ چیز نخواهد بود.
  • همیشه عدالت را رعایت کند و از این کار هراسی نداشته باشد.

احساس خوب یا احساس بد

آیا احساسات خوب و بد داریم؟

گذشته احساسات را به در دو دسته جای می‌دادند.

  • احساسات خوب: خوشحالی، هیجان، افتخار، امیدواری
  • احساسات بد: ترس، عصبانیت، اضطراب، حسادت

این دسته‌بندی گمراه کننده‌ست و قابل استفاده نیست. امروزه یک تغییر ذهنیت ایجاد شده است:

احساسات نه خوب هستند و نه بد. هر کدامشان مهم و گذرا هستند و شایسته این هستند که به یک میزان احساس شوند. تمرکز بر روی یک سری از احساسات و توجه نکردن به بقیه آن‌ها کار ساز نیست.

این ذهنیت چگونه بر روی والدگری شما تآثیر می‌گذارد؟

به جای: چیزی برای نگرانی نیست.

امتحان کنید: متوجه‌ام که نگرانی. هر زمان که آماده بودی بیا زمان بذاریم و به این فکر کنیم که چکار میتونیم بکنیم که یکم احساس بهتری داشته باشی.

به جای: گریه دیگه بسه.

امتحان کنید: مشکلی نیست که ناامید و نگران باشی. همه ما گاهی اوقات احساس ناامیدی و نگرانی داریم.

به جای: چرا این کارو کردی.

امتحان کنید: دارم فکر می‌کنم که آیا به خاطر اینکه حس حسادت داشتی این کارو کردی؟ بله مشکلی نیست که بعضی وقتا احساس حسادت بکنی. به جای اینکه با سختی متوقفش کنی میتونی بهم بگی که احساس حسادت داری.

مهم‌ترین کار این است که همه احساسات را چه خوشایند و چه ناخوشایند به رسمیت بشناسیم. آن‌ها را بپذیریم و در آغوش بگیریم و به دنبال یک راه سالم برای مدیریت آن‌ها باشیم.

عصبانی شدن از کودک

چرا از دست کودکانتان عصبانی می‌شوید؟

چون که آن‌ها به حرفمان گوش نمی‌کنند …     بله اما کمی عمیق‌تر شویم.

چون که وقتی کودکم به من گوش نمی‌کند، جرقه‌ای در ذهنم روشن می‌شود که به من احترام گذاشته نمی‌شود و درک نمی‌شوم و من از این موضوع ناراحت می‌شوم.

چون که یک سوال را باید صد بار بپرسم …     بله اما کمی عمیق‌تر شویم.

چون که وقتی کارها آن‌گونه که من می‌خواهم پیش نمی‌رود من حس می‌کنم که کنترلم را از دست می‌دهم و دلواپس می‌شوم. دلم نمی‌خواد چنین حسی را تجربه کنم پس برانگیخته و خشمگین می‌شوم.

دنبال مقصریابی نیستیم و هدف هم انداختن تمام تقصیرها گردن شما و یا فرزندتان نیست. هدف این است که مکث کنیم، کمی تامل کنیم و آگاه شویم به اینکه چرا این‌گونه احساسی داریم و چرا این‌گونه واکنش نشان می‌دهیم. آگاهی ما رو به درونمان هدایت می‌کند و این منجر به تغییر می‌شود.

مواجهه با کودک عصبانی

نکات مهم زمانی که با یک کودک عصبانی روبرو می‌شوید:

  • صحبت کمتر، عایدی بیشتر

با کمتر صحبت کردن از سخنرانی کردن، توضیحات اضافه دادن، مذاکره کردن و رشوه دادن پرهیز می‌کنید و به جای آن بر روی اعتبارسازی تمرکز کنید.

برای مثال: تو خیلی ناراحتی … نه گفتن من، هنوزم نه هست، اما من متوجه‌ام و درکت می‌کنم.

  • تمرکز اصلی شما باید بر روی حقیقت احساسات باشد، نه کودکتان

در اغلب موارد اولین هدف، در کنترل نگه داشتن احساسات خودتان است، بعد از آن می‌توانید محکم و استوار و آرام در کنار کودکتان حضور داشته باشید.

به خودت یادآوری کن: درسته، به نظر خیلی سخت میاد. ولی من میتونم انجامش بدم.

  • آموزش‌ها و عبرت‌آموزی را به زمان دیگری موکول کنید.

آموزش‌ها، راهنمایی‌ها، صحبت در مورد چیزی که اتفاق افتاده و …، نیازی نیست همه این‌ها را همان موقع که عصبانی هستیم پشت سر هم برای کودکمان یادآوری کنیم. همه این موارد می‌تواند بعدا و در شرایطی آرام و کنترل‌شده بیان شود. زیرا تأثیرگذاری و رشد فقط زمانی اتفاق می‌افتد که ما آرام و آماده‌ایم.

برای مثال: دیروز کمی اذیت‌کننده بود برای هر دوتامون. بیا در موردش صحبت کنیم.

پرورش کودک

نگاه نکنیم به اینکه لیوان‌مان چقدر پر یا خالی است. می‌دانید مهم چیست؟ مهم این است که این لیوان، قابلیت پر شدن دارد.

کودکی مهم‌ترین بخش تربیت فرزندان ماست. برای پرورش فرزندی سالم لیوان‌مان را بیشتر پر کنیم.

هیجانات شدید در کودکان

کودکان برخلاف بزرگسالان هیجانات واکنشی دارند. کودکان احساسات شدید دارند و بسیار واکنشی و افراطی در ابراز احساسات هستند. این بخشی از سیستم طبیعی کودکان است. ما به عنوان والدین گاهی اوقات در واکنش به چنین رفتاری از کودکان، برانگیخته می‌شویم که ما هم ابراز احساسات شدید کنیم. یعنی این رفتار کودکان، ما را نیز تحریک می‌کند که مثل آن‌ها رفتار کنیم.

  • آن‌ها صدایشان را بالا می‌برند، ما هم صدایمان را بالا می‌بریم.
  • آن‌ها جیغ می‌کشند، ما هم جیغ می‌کشیم.

راه درست چیست؟ اگر به جای چنین واکنش‌هایی تلاش کنید که هیجان بالای کودک را با ریتم آرام خودتان هماهنگ کنید.

  • وقتی آن‌ها در شرایطی با احساسات بالا قرار دارند یعنی احساسات شدید دارند شما سطح خود را پایین‌تر بیاورید.

بله این روش خیلی چالش برانگیز است. آرام ماندن به شدت شما رو به چالش می‌کشد. شاید سخت‌ترین بخش والدگری همین باشد.

اما سخت به معنی غیرممکن بودن نیست. رشد به واسطه مکث‌ها، تامل‌ها، صبوری‌ها، مصمم بودن و تمرینات زیاد حاصل می‌شود.

آیا ممکن است همیشه آرام بمانیم؟ نه این ممکن نیست به همین خاطر کلمه «همیشه» نباید هدف شما باشد. هدف این است که هر بار برای بهترین خودتان تلاش کنید.

آیا آرام بودن به این معنی است که شما هیچ قانون و حدود و مرزی ندارید؟ قطعا خیر. به این معنی است که شما احساسات خود را در کنترل دارید.

ناراحتی فیزیکی یا روحی؟

وقتی کودکان به دردها و ناراحتی‌های فیزیکی‌شان اشاره می‌‌کنند …

  • سرم درد می‌کنه …
  • معدم درد می‌کنه …
  • خسته‌ام

بعضی وقت‌ها چیزی که در حقیقت کودکان تجربه میکنند ناراحتی‌های روحی است. اگر فکر می‌کنید که شکایت‌های فیزیکی کودک مربوط به استرس و اضطراب است راهکاری که برای موقعیت مناسب است فراهم کنید. در حقیقت حمایت عاطفی کنید. اما این راهکار چیست؟

  • وقتی که عصبانی و نگران هستیم گاهی اون احساسات رو به صورت یک ناراحتی فیزیکی حس می‌کنیم اما در حقیقت این احساساتمونه که داره آسیب میبینه. می‌تونیم احساسمون رو بپذیریم و راهکار پیدا کنیم درباره اینکه چگونه بهش رسیدگی کنیم ….
  • وقتی احساسات ما دچار آسیب میشه داروی اون بغل، گفتگو، کنار هم نشستن و یا لمس و نوازش کردن است.
  • میشه بهم بیشتر در مورد چیزی که داری حس می‌کنی و احساساتی که الان داری بگی؟

انتخاب رویکرد مناسب

اعتبارسازی و اعمال حد و مرز  یعنی:

  • الان وقت خوابه. بله درسته همین الان زمان خوابیدن. می‌دونم سخته که بخوای بری بخوابی. میتونی ناراحت باشی. به خودت زمان بده. می‌دونم که از پسش برمیای. شب بخیر.

تهدید یعنی:

  • بسه دیگه. گریه رو تمومش کن و همین الان برو تو تختت وگرنه فردا از  تماشای کارتن خبری نیست.

مذاکره یعنی:

  • لطفا برو بخواب، اگه الان بری بخوابی فردا صبحونه‌ای که خیلی دوست داری برات درست می‌کنم.

سخنرانی یعنی:

  • باید بخوابی. خیلی دیر شده. هر شب همین ماجرا رو داری تکرار می‌کنی. چرا اینقدر همیشه سخته؟ تو به خواب نیاز داری. چرا به حرفم گوش نمی‌کنی؟ خوابیدن برات خوبه. خسته نیستی؟  تو باید الان خسته باشی …

انتخاب شما کدام رویکرد است؟

تغییر ادبیات صحبت کردن

به جای:

  • چند بار باید بگم آخه

اینو امتحان کنید:

  • من متوجه شدم که دارم همش حرفم را تکرار می‌کنم تو هم متوجه شدی؟ برای هر دوتامون اذیت کننده‌ست. به نظرت هر کدوممون برای این شرایط چکار میتونیم بکنیم.

به جای:

  • چرا همیشه …

اینو امتحان کنید:

  • من فکر می‌کنم دارم یک الگو را می‌بینم …
  • من متوجه شدم که تو اغلب … تو هم متوجه شدی؟

به جای:

  • چرا این کارو کردی؟

اینو امتحان کنید:

  • می‌تونم ازت بپرسم که چرا این کارو کردی؟
  • بعضی وقت‌ها سخته که بدونیم چرا کاری را انجام دادیم پس بیا در موردش فکر کنیم …

امنیت و راحتی در ابراز احساسات

بعضی وقت‌ها کودکان خیلی ابراز احساسات و شلوغ کاری می‌کنند. اولین چیزی که به ذهن پدر و مادرها در این مواقع خطور می‌کند این است که کودکان قدیم این گونه نبودند؟!

این به این معنی نیست که کودکان نسل قبل این احساسات زیاد و شدید را تجربه نمی‌کردند. به این معنی نیست که نمی‌خواستند شکایت کنند، غر بزنند و یا گریه کنند. بلکه به این معنی است که در نسل قبل جایی برای ابراز احساسات نبود. به عبارت دیگر ابراز واضح چنین احساساتی اصلا طبیعی نبود. کودکان آن نسل مثل کودکان فعلی احساس امنیت و راحتی لازم برای ابراز بدون سانسور احساساتشان را نداشتند.

این خیلی شگفت‌انگیز است که امروزه کودکان آنقدر احساس امنیت دارند که به صورت کامل ابراز وجود و ابراز احساسات می‌کنند. شنیدن و ارزش قائل شدن به نیازها و آرزوهای کودکان از جانب شما بسیار مهم است. البته که ارزش قائل شدن به معنای برآورده کردن همه آن آرزوها نیست.

به عنوان مراقب کودک مراقب خود باشید!

چارچوب‌های احساسی و مهارت‌های خود را به عنوان مراقب کودک برای مواجهه با مسائل، مدیریت و تقویت کنید. به عبارت دیگر پدر و مادر علاوه بر اینکه باید بتوانند مسائل رو مدیریت کنند باید بدانند که گاهی اوقات چالش‌ها و مسائل کودک به قدری زیاد می‌شود که ممکن است فکر کنند که خارج از ظرفیت آن‌ها بوده و نمی‌توانند از پس آن‌ها برآیند.

  • این غیر ممکنه. من والد خیلی بدیم.
  • این خیلی چالش برانگیزه. من الان خیلی تحت‌تآثیر و درگیرم چونکه خیلی سخته اما می‌دونم که از پسش بر میام.
  • دیگه بیشتر از این توان ندارم. واقعا نمی‌کشم دیگه.
  • دارم کم کم احساس فرسودگی و خسته شدن پیدا می‌کنم. چند دقیقه میخوام به خودم فرصت بدم تا آروم بشم.
  • اه این دیگه نوبرشه
  • درسته الان غمگینم ولی اشکالی نداره. میتونم ناراحت باشم ولی هم‌چنان خودم را در آغوش می‌کشم (می‌پذیرم) و کارهایی که دوست دارم رو برای خودم انجام می‌دهم.

تقویت مهارت‌های لازم برای مواجهه موثر با مسائل

کودک را به تقویت مهارت‌های لازم برای مواجهه موثر با مسائل تشویق کنید. یعنی به جای اینکه سوالات کلی و مبهمی از او بپرسید که نتواند در ذهنش جوابی برای آن پیدا کند، سوالاتی بپرسید که به او کمک کند که چیزی که در ذهنش هست را مرتب کند و یاد بگیرد که چگونه به مسائلی که برایش پیش می‌آید فکر کند.

  • بسه دیگه
  • فکر می‌کنی چجوری میتونی به خودت کمک کنی که حس بهتری داشته باشی؟
  • چرا اون موقع اینقدر عصبانی بودی؟ این رفتار برای چی بود؟
  • چقدر حس عصبانیت داشتی؟ حسی شبیه یک شیر خشمگین داشتی؟ اگر دفعه دیگه این حس سراغت اومد چکار میتونیم بکنیم؟
  • بدو دیگه چرا انجامش نمی‌دی؟
  • میدونم که حس خوبی نیست. یادت باشه میتونی به خودت بگی: اشکالی نداره، من میتونم انجامش بدم.

همیشه خوشحال بودن هدف نیست

برای کودک همیشه خوشحال بودن هدف نیست. هدف، تجربه کردن، پذیرفتن، پردازش کردن و مدیریت کردن همه احساس‌ها چه احساس خوشایند و چه احساس ناخوشایند است.

اما چگونه؟

به کودک اجازه دهید همه احساساتش را بدون عجله برای برطرف کردن، تغییر دادن، کنار گذاشتن و عبور کردن از آن، تجربه و احساس کنند. به عبارت دیگر طوری صحبت کنید که کودک در مسیر درست هدایت شود:

  • ناراحت نباش…گریه نکن… چیزی برای ناراحتی نیست.
  • اشکالی ندارد که ناراحت باشی. میتونی بیشتر در مورد احساست به من بگی؟
  • چرا مدام داری گریه می‌کنی؟
  • می‌فهمم که سخته که به چیزی که میخوای نرسی و می‌دونم که میتونی از پس کارای سختی برآیی.
  • وای باز شروع شد. گریه نکن بیا یکی دیگه هم بگیر.
  • حالا که ناراحتی به خودت زمان بده که تجربش کنی. وقتی آماده بودی میتونی بهم بگی که قصد داری چکار کنی.

روبه‌رو شدن با احساس کودک

به جای گفتن: چرا دلواپسی؟ چیزی برای نگرانی نیست.

بگوید: فکر می‌کنم دلواپسی. می‌دانم که حس خوبی نداری. اگر دوست داری میتوانی در مورد حست با هم صحبت کنیم.

مرحله اول: احساسات رو بکاوید و بررسی کنید (برای حل مسئله عجله نکنید)

  • حس دلواپسی گاهی مثل عصبانیت است. بعضی وقت‌ها دلواپسی رو توی بدنت هم حس می‌کنی. شاید توی معده یا قفسه سینه‌ات.
  • بیشتر در مورد این احساس صحبت می‌کنی؟ هر چند وقت یک بار این احساس را تجربه می‌کنی؟ بعضی وقت‌ها یا همیشه؟
  • اگه بخواهی به این احساس نمره بدهی، فکر می‌کنی چه نمره‌ای مناسب است؟ مثلا ۴ یا ۱۰ یا …

مرحله دوم: صحه‌سنجی (آنچه را که می‌شنوید مانند یک آینه به فرزندانتان بازتاب دهید)

  • من اینجوری متوجه شدم که یک حس خیلی بدی درونت داری احساس می‌کنی …
  • به نظر می‌رسد تو خیلی عصبانی شدی از این کار … (در لحن هم شدت را نشان دهید)

مرحله سوم: تقویت مهارت‌های مقابله با مشکلات (عجله‌ای برای پیدا کردن راه‌حل نداریم)

  • فکر می‌کنی چه کاری میتوانی بکنی که به تو کمک کند تا حس بهتری داشته باشی؟
  • اگه مطمئن نیستی چه کاری می‌تواند به تو کمک کند، اشکالی ندارد. کمی زمان می‌دهیم تا در موردش فکر کنیم.
  • به نظرت هیچ کدام از دوستانت این تجربه رو داشته‌اند؟ به نظرت دوستات وقتی این حس را دارند چجوری به خودشان کمک می‌کنند؟
  • بیا یکم زمان بدهیم و در موردش فکر کنیم. بهت اعتماد دارم و می‌دونم می‌تونیم مسأله رو حل کنیم.

رفع بی‌حوصلگی کودک

وقتی کودکتان ابراز می‌کند که حوصله‌اش سر رفته! اولین واکنش شما چیست؟

  • سریع برطرفش کنید …
  • چند راهکار بهش پیشنهاد بدهید …
  • خودتان نگران و مضطرب می‌شوید …

بی‌حوصلگی کودک چیزی نیست که شما نیاز به برطرف کردن آن و یا تغییر در احساسش داشته باشید. بی‌حوصلگی یک فرصت است. ممکن است در ابتدا حس آزاردهنده‌ای داشته باشد. اما اجازه دهید تا کودک آن حس را بپذیرد و در جهت رفع نیاز پشتش راه‌کارهایی را پیدا کند. اگر شما سریعا به این مسئله رسیدگی نکنید. توانایی‌های بارزی در کودک پرورش پیدا کرده و تقویت می‌شود:

  •  ابتکار عمل
  • یافتن روش حل مشکل
  • خلاقیت
  •  قدرت تصمیم‌گیری

فرصت تنهایی برای پدر و مادر

گاهی شما به عنوان پدر و مادر نیاز به تنهایی دارید و می‌خواهید مدت‌زمانی را با خود سپری کنید (کاری انجام دهید، خشمی را بگذرانید، چشم‌هایتان را ببندید و تجدید قوا کنید و …). این مسئله کاملا طبیعی است و هیچ اشکالی ندارد اگر آن را با کودک خود در میان بگذارید. تنها موردی که باید حواس‌تان باشد این است که کودک احساس طردشدگی نکند و از بودن شما هر وقت که نیازی داشت مطمئن باشد. برای مطرح کردن این موضوع با کودک می‌توانید از چنین جملاتی استفاده کنید:

  • من نیاز دارم الان یکم تنها باشم. من میرم توی اتاقم و وقتی کارم تموم شد میام پیشت. هر وقت که فکر کردی به من نیاز داری می‌تونی صدام کنی.
  • من یکم به تنهایی نیاز دارم برای اینکه آروم بشم. تا تو نقاشیت رو تموم کنی منم اومدم.
  • من احساس می‌کنم یکم حالم خوش نیست. برای چند دقیقه میرم توی اتاقم تا یکم خیالم آسوده بشه و آروم بشم. زود برمی‌گردم.

پذیرش احساس کودک

کودک عصبانی است و در مقابل شما می‌ایستد و جواب شما را می‌دهد.

سناریوی ۱: تو خیلی گستاخ شدی که با من این‌جوری صحبت می‌کنی.

سناریوی ۲: حتما خیلی عصبانی هستی که اینجوری باهام صحبت می‌کنی. یک نفس عمیق بکش‌ بعد دوباره صحبت کن. من واقعا دوست دارم که بهت گوش کنم.

سناریوی ۳: اینجوری با من حرف نزن. برو تو اتاقت و تا شب هم بیرون نیا.

سناریوی ۴: اینجوری که من دارم می‌شنوم به نظر میاد که خیلی آزرده‌خاطری. تو میتونی آزرده خاطر باشی این کاملا منطقی است. اما نمیتونی با من اینجوری صحبت کنی حتی وقتی آزرده خاطری. چنتا نفس عمیق بکش. وقتی آروم و آماده شدی من به تو گوش می‌دهم.

تو میتوانی در حالی که خونسرد هستی و قوی بودن خودت رو به عنوان والد حفظ می‌کنی چارچوب‌هایی مشخص، واضح و محکم تعیین کنی. تو میتوانی کودک را راهنمایی کنی تا به درستی احساس خودش را ابراز کند و یاد بگیرد که احساساتش را کنترل نماید.

پذیرش احساس ناخوشایند

احساس نماد بیرونی یک نیاز است. همه احساس‌ها مهم‌اند و باید مورد پذیرش قرار گیرند. همان‌طور که شما به کودکتان نمی‌گویید خوشحالی بس است و خوشحال نباش. پس نباید از او بخواهید که ناراحت نباشد و یا نترسد. حس‌هایی مثل ناراحتی و ترس خوشایند نیستند. بنابراین ما سعی می‌کنیم با حذف آن‌ها از آن ناخوشی رد شویم. اما وقتی ما آن‌ها را کنار می‌گذاریم، به‌طوری که انگار اصلا نباید وجود داشته باشند، آن‌ها ما را رها نمی‌کنند. بلکه مدیریت‌نشده و درک‌نشده باقی میمانند و ظرفیت این را دارند که در آینده گسترش پیدا کنند. یا به شکل دیگه ای ظاهر بشوند.

این بخشی از سلامت کودکان است که تمام طیف احساساتشان را حس و تجربه کنند (هم احساس‌های خوشایند و هم احساس‌های ناخوشایند). بدون اینکه آن احساس را سرکوب کنند و یا آن را نادیده بگیرند.

به جای: ناراحت نباش. چرا داری گریه می‌کنی؟ بسه دیگه.

این جملات رو امتحان کنید: تو خیلی ناراحت به نظر میای. در تجربه این حس عجله نکن. هر وقت آماده بودی، به این فکر کن که چگونه میتوانی به خودت کمک کنی تا احساس بهتری داشته باشی.

به جای: چرا ترسیدی؟ چیزی برای ترسیدن نیست.

این جملات را امتحان کنید: تو الان کمی ترسیدی. هر کسی بعضی وقتا می‌ترسه. بیا به این فکر کنیم که وقتی داری می‌ترسی چکاری میتوانی برای کمک به خودت انجام بدی؟ من در کنار تو هستم. هر وقت احساس کردی که کمکی از دست من برمی‌آید، من پیش تو خواهم بود.

شرایط «نه» گفتن به کودک

کاملا منطقی و طبیعی است که به کودکتون «نه» بگویید. حتی گاهی اوقات «نه» گفتن لازم است. اما باید در این زمینه هوشیار باشیم. آیا کنترلی بر روی تعداد «نه» گفتن‌هایمان داریم؟ چه تعداد از «نه» گفتن‌هایمان با اصرار، گریه و قشرق کودک تبدیل به بله می‌شود؟ آیا اعتباری برای «نه» گفتن پیش کودک داریم؟ قبل از «نه» گفتن کمی تمرکز کنید. اگر فقط یک راه برای بله گفتن دارید آن «نه» را تبدیل به بله کنید. هم‌چنین انتظار نداشته باشید که کودکتان با خوشحالی و بدون احساس و واکنش منفی «نه» شما را بپذیرند. هدف داشتن کودکی همیشه خوشحال نیست. کودک در این «نه» شنیدن‌ها ناکامی را تجربه می‌کند.

نه ما نمی‌تونیم این وسیله را بخریم. می‌دانم که واقعا دوست داری آن را داشته باشی. متاسفم، اما الان نمیتوانیم.

جواب من نه است. می‌دانم این چیزی نیست که دوست داری بشنوی. و احتمالا حس ناخوشایند و ناامیدی داری. هر وقت که نیاز داشتی من این‌جا هستم.

نه ما نمی‌توانیم. اگه ناراحت و ناامید شدی درک می‌کنم و میتوانی بهم بگی که چقدر ناراحتی عزیزم. جواب من تغییر نخواهد کرد ولی من هنوز دوست دارم و به صحبتت گوش کنم.

می‌خوام بگم نه و این ناراحت کننده‌ست. اما می‌توانیم برای زمان دیگری در موردش صحبت کنیم.

قدرت تخیل در حل مشکلات

از قدرت تخیل کودکتان برای کمک به او در مقابله با مشکلاتش استفاده کنید.

اگه توی مدرسه دلت برای مامان/بابا تنگ شد چکار میتونی بکنی؟

آره تو میتونی بهم فکر کنی. توی ذهنت تصور کنی مامان/بابا الان داره چکار می‌کنه؟ و به خودت بگی دلم براشون تنگ شده اونا هم دلشون برام تنگ شده. بعد مدرسه میبینمشون.

میدونم که بعضی وقتا منتظر موندن سخته. یه جورایی کسل کننده است. ولی تو میتونی با استفاده از تخیلت به هر چی که میخوای فکر کنی و باهاش به هرجا که میخوای بری. وقتی منتظریم تو قصد داری به چی فکر کنی؟

تو میتوانی در حالی که خونسرد هستی و قوی بودن خودت رو به عنوان والد حفظ می‌کنی چارچوب‌هایی مشخص، واضح و محکم تعیین کنی. تو میتوانی کودک را راهنمایی کنی تا به درستی احساس خودش را ابراز کند و یاد بگیرد که احساساتش را کنترل نماید.

رویکرد حفظ اعتبار

در یک موقعیت می‌توان با رویکردهای مختلف رفتار کرد.

رویکرد حفظ اعتبار: زمان استفاده از گوشی موبایل به پایان رسیده و می‌بینم که تو خیلی ناراحتی. میتونی تا زمانی که لازمه ناراحت باشی. به هر حال زمان استفاده از گوشی برای امروز تموم شده.

رویکرد سازش: چرا اینقدر ناراحتی. لطفا گریه کردن رو تمومش کن. باشه میتونی دوباره از گوشی استفاده کنی.

رویکرد تهدید: بسه دیگه، اگه همین الان خاموشش نکنی خبری از مهمانی فردا شب نیست.

رویکرد توضیح دادن: تا الان خیلی از موبایل استفاده کردی. برای سلامتی خوب نیست. نمیتونی کل روز سرت تو گوشی باشه. این همه اسباب بازی داری. چرا چیز دیگه‌ای برای بازی پیدا نمیکنی.

اعمال محدودیت با حمایت احساسی

سعی کنید محدودیت‌ها را با حمایت احساسی دنبال کنید نه با منطق و عقل

محدودیت: وقتی میریم پارک، پستونک خونه میمونه

منطق و عقل: چون بهش نیاز نداری… برای استفاده از پستونک دیگه بزرگ شدی… میفته و کثیف میشه…

حمایت احساسی به همراه حفظ محدودیت: میدونم که ممکن است نبردن پستونک با خودت سخت باشه. ممکن است دلت براش تنگ بشه و گریه کنی. پستونکت تو خونه منتظر تو میمونه.

محدودیت: خوردن بستنی برای امروز کافی است.

منطق و عقل: بستنی شیرین است و تو همین الانشم زیادی شکر خوردی. برای دندونات خوب نیست. الان خیلی دیر وقت است و خوردن بستنی برای خوابت خوب نیست.

حمایت احساسی به همراه حفظ محدودیت: تو واقعا دلت بستنی میخواد. کاملا متوجهم. امروز دیگه نمی‌خوریم. میدونم این ناامید کننده‌ست، اما بیش‌تر از این دیگه امروز نداریم.

البته توضیح دادن به کودک هم روش درستی است. اما نباید با استدلال‌هایمان، احساس کودک را نادیده گرفت. حتی اگر دلایل‌مان قوی و منطقی باشند. اگر کودک از محدودیت‌ها و تصمیمات شما ناراحت است، چیزی که در آن لحظه نیاز دارد، حمایت عاطفی و احساسی شماست. در کنار دلایلی که برای محدودیت‌ها می‌آورید به احساس کودک هم بپردازید.

آرام بودن قدرت شماست

قدرت شما به عنوان یک والد آرامش شماست.

تنبیه قدرت نیست. تنبیه از بی‌چاره بودن شما می‌آید. شما ناامید می‌شوید، هیچ راهی پیش روی خود ندارید، به بن‌بست می‌خورید، پس دست به دامن تنبیه می‌شوید.

خشم و داد و بیداد کردن قدرت نیست. خشم از احساسی نشات می‌گیرد که شما کنترل آن را از دست داده‌اید. پس نشانه ضعف است.

قدرت نهایی شما به عنوان یک والد آرام بودن شماست. یعنی شما توانایی کنترل احساس‌تان را در برابر اعمال و احساسات کودک خود دارید. پس قدرتی پیدا می‌کنید تا چاره‌جویی کرده و مسئله پیش روی‌تان را مدیریت کنید.د.

نمیخواهم این کار را انجام دهم!

گاهی کودک نمی‌خواهد کاری را انجام دهد و گاهی به نظرش نباید آن کار را انجام داد زیرا انجام آن کار برای کودک سخت است. کودک بین نمی‌خواهم و نباید ممکن است نتواند به درستی منظور خود را برساند. برای مثال کودکی که ابراز می‌کند که:

  • نمیخواهم دندان‌هایم را مسواک کنم …
  • نمیخواهم اتاقم رو تمیز کنم …
  • نمیخواهم لباس بپوشم …
  • نمی‌خواهم بخوابم …

به جای:

  • درگیر توضیح اضافی شدن، مذاکره کردن، چانه زدن و تهدید کردن.

امتحان کنید:

  • بعضی وقت‌ها ما «باید» کارهایی را انجام بدهیم حتی اگه «نخواهیم». مثل الان.
  • متوجهم. تو نمیخواهی. ولی هم‌چنان باید این کار را انجام بدی.
  • من متوجهم که نمیخواهی. بعضی وقت‌ها حتی وقتی نمیخواهی ولی هم‌چنان باید آن کار را انجام بدهی. به این مسئولیت می‌گویند. وقتی انجامش بدهی حس خوبی پیدا می‌کنی.