خرگوش، روباه و جانوران دیگر جنگل با نگرانی به او نگاه میکنند و باور ندارند که او میمیرد! خرس به آنها میگوید که مرگ دست او نیست و آنقدر خسته است که دلش میخواهد به خوابی خیلی طولانی برود،به اندازهی چندین و چند زمستان. همهی حیوانات از این خبر ناراحتاند، اما روباه کوچولو عصبانی و گیج است. او نمیتواند زندگی بدون خرس را تصور کند. او میخواهد تا آنجا که میتواند از راز این سفر آگاه شود. پس روباه کوچولو از خرس میپرسد که مردن یعنی چه؟ و خرس میگوید هیچکس درست نمیداند. خیلیها مرگ را خوابی آرام و راحت میدانند و عدهای دیگر مرگ را رفتن به آسمان و بهشت تصور میکنند. خرس میمیرد و همهی جانوران جنگل با هم او را به خاک میسپارند و یادش را در دلشان نگه میدارند.
این کتاب به کودکان کمک میکند تا با مرگ، چرایی آن و سوگ آشنا شوند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.