طبق معمول داگلی عاشق بغل کردن (مهربانی و عشق ورزیدن) است. او به دنبال کسی است که بتواند دوستش باشد. در همین حین با فلاسی آشنا میشود، گوسفندی که با دوستش در حال بازی بوده است اما حالا او را گم کرده است. داگلی به فلاسی کمک میکند تا دوستش را پیدا کند (کمک کردن، همکاری و مشارکت در انجام کار). در این راه آنها با خیلی افراد دیگر آشنا میشوند. داگلی پیش خود فکر میکند چقدر خوب میشد که او هم دوستی داشت. در آخر دوست فلاسی پیدا میشود. فلاسی و دوستش میروند دنبال کار خودشان و داگلی تنها میماند. او که غمگین است ناگهان صدایی میشنود بله … فلاسی، دوستش و همه آنهایی که قبلا دیده است آمدهاند تا با او دوست شوند (دوستی).
«داگلی بغلی»، «نگران نباش داگلی بغلی»، «داگلی بغلی و خواب پرماجرا»، «ما خیلی دوستت داریم داگلی بغلی»، «داگلی بغلی به مدرسه کوچولوها میرود»، «داگلی بغلی و پخت و پز پرماجرا»، «داگلی بغلی عیدت مبارک»، «اولین کتاب فعالیت داگلی بغلی» از دیگر کتابهای این مجموعه است که ماتیکانکده به آنها نیز خواهد پرداخت.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.