خانهی خانم بَجِر در دامنهی کوه کوچکی قرار دارد. او هر یکشنبه به کوهپیمایی میرود و توی راه تا قلهی کوه، فردریک پرندهی آوازخوان باغش را میبیند، برای الکساندر قارچ جمع میکند و خلاصه مراقب حیواناتیست که سرِ راهش قرار دارند و حتی قارچهای محلهاش را هم خیلی خوب میشناسد.
یک روز گربهی کوچولویی به اسم لئو همسفر خانم بجر میشود. خانم بجر توی راه به سوالات لئو جواب میدهد و برای هر مشکلی یک راهحل پیدا میکند. خانم بجر حسابی مراقب لئوست. مدتی بعد در یکی از یکشنبههای آفتابی، خانم بجر دیگر نمیتواند از کوه برود بالا. او از لئو میخواهد خودش به تنهایی تا قلهی کوه برود. حالا لئو باید چه کار کند؟ آیا میتواند تنهایی از پس این کار برآید؟ آیا در راه کوه همسفری پیدا میکند؟
در این داستان دلنشین تصویری، نویسنده با هنرمندی لذت کشف و جستجو و همراهی با فردی باتجربه را در ماجرای کوهپیمایی گورکنی پیر با همسفری جوان و بیتجربه بیان میکند. در این مسیر که از خانهی خانم بجر شروع میشود و تا قلهی کوه ادامه دارد خانم بجر که کهنسال و باتجربه است از تجارب خود در کوهپیمایی، که به زندگی هم مربوطند، حرف میزند. او در این مسیر با تمام جانورانی که میبیند دوست است، نام و علایق آنها را میشناسد، به آنها کمک میکند و با سخاوت تجارب خودش را با لئو در میان میگذارد. اما پس از مدتی که پیرتر میشود دیگر نمیتواند کوهپیمایی کند، بنابراین از لئو میخواهد خودش به تنهایی به قلهی کوه برود و ماجراهایی را که میبیند برایش تعریف کند. اینبار لئو در مقابل خرگوش کوچکی که در تصاویر میبینیم نقش خانم بجر را ایفا میکند و این تجربه رو با او شریک میشود.
در این داستان رقابت در رسیدن به قلهی کوه چندان اهمیتی ندارد و آنچه مهم است تجربههاییست که در مسیر بالا رفتن از کوه به دست میآید و معاشرتی که همراه با گفتگو و یادگیریست. در واقع لئو در مدت همراهی با خانم بجر به تدریج بالغ و باتجربه میشود و رشد میکند. او در این کوهپیماییها یاد میگیرد که از همسفرانش مراقبت کند، تجربه کسب کند و از همه مهمتر جهانبینی خانم بجر را به همسفر جدیدش انتقال دهد. بخشندگی و محبت خانم بجر در این داستان به وضوح مشاهده و درک میشود.
پس از خواندن این کتاب میتوان دربارهی محتوای آن با کودک گفتگو کرد و از او دربارهی جهانبینی خانم بجر و روش او در کوهنوردی و برخوردش با لئو پرسید. اگر خانم بجر دربارهی تجارب خود به لئو چیزی نمیگفت چه اتفاقی میافتاد؟ کهنسالان و افراد باتجربه چه نقشی در رشد و بلوغ دیگران دارند؟ چرا در این داستان نویسنده دربارهی اهمیت قلهنوردی و رقابت برای زودتر رسیدن به آن چیزی نگفته؟ به نظر شما لئو هم مثل خانم بجر عمل میکند و با بخشندگی تجربیاتش را به دیگری انتقال میدهد؟
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.